جدول جو
جدول جو

معنی گریه مند - جستجوی لغت در جدول جو

گریه مند
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، گریه ناک، گرینده، اشک بار، اشک باران، اشک ریز، باکی، گریه گر، اشک فشان
تصویری از گریه مند
تصویر گریه مند
فرهنگ فارسی عمید
گریه مند
(گِرْ یَ / یِ مَ)
گریان. اشک ریز:
بمکتب جگرگوشگان گریه مند
غلامان به بازار و کو هرزه خند.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گریه مند
گریان اشک ریز: بمکتب جگر گوشگان گریه مند غلامان به بازار و کوهرزه خند. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گله مند
تصویر گله مند
آنکه از کسی شکایتی دارد، شکوه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره بند
تصویر گره بند
آنکه گره ببندد، تکمه، برای مثال نقاب گل کشید و زلف سنبل / گره بند قبای غنچه وا کرد (حافظ - ۲۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
(گِرْ یَ / یِ یِ سَ)
گریه که از شادی بهم رسد. گریۀ دروغ که از درد دل نباشد. (از آنندراج) :
گریه های سرد زاهد را نماید کار سست
میشود از ریزش باران وی دیوار سست.
بدیع نصیرآبادی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
اشک ریختن. (آنندراج) :
همچو طاوس بسامان ندهندت همه چیز
گه بپا گریه زدن گاه به پر خندیدن.
سنجر کاشی (از آنندراج).
چو خس را خود افکنده در دیده کس
ز خود بایدش گریه زد نی ز خس.
میرخسرو (از آنندراج).
چندانکه زدم گریه به این شعلۀ جانسوز
ساکن نشد آتش ز درون آب ز بیرون.
میرشاهی سبزواری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِرِهْ مَ)
دارای گره. گره دار:
در حلقۀ رشتۀ گره مند
زندانی بند گشته بی بند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
اشک ریختن: چندان که زدم گریه باین شعله جانسوز ساکن نشد آتش زدرون آب زبیرون. (میرشاهی)
فرهنگ لغت هوشیار
دارای گره گره دار گره ناک: در حلقه رشته گره مند زندانی بند گشته بی بند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
دارای فر خداوند فره شکوهمند: بسی خواندند آن زمان آفرین بدان فره مند آفتاب زمین (گشتاسب)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در امری پدید آرد مقابل گره گشا، تکمه دگمه گره: نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبال غنچه وا کرد. (حافظ)، کمر بند شلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
آنکه از کسی شکایت دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فره مند
تصویر فره مند
((فَ رَّ. مَ))
دارای فر، شکوهمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
((~. مَ))
دارای گله و شکایت، دارای آمادگی برای گله کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گواه مند
تصویر گواه مند
مستند
فرهنگ واژه فارسی سره
شاکی، شکوه گر، گله مند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
Sulky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
maussade
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
mal-humorado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
pemurung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
不機嫌な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
脸色阴沉的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
מַעֲצִיב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
심술궂은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
chagrijnig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
चिड़चिड़ा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
mürrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
scontroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
malhumorado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
похмурий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
угрюмый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
ponury
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گله مند
تصویر گله مند
mkatili
دیکشنری فارسی به سواحیلی